کجای کاریم؟
سلام
وقتی اسمی از یک کار بزرگ میارن ناخواسته اولین چیزی که ذهنمون به طرف اون میره اینه که نفر اول اون کار کی بوده. این طور نیست؟
وقتی در مورد جام جهانی 1986 برامون میگن، اول به این فکر می کنیم که قهرمانش کی بوده، وقتی در مورد یه ارتش خبره مطالعه می کنیم، اول به دنبال اسم فرمانده کل این ارتش هستیم، وقتی یه ساختمون بزرگ وزارتخونه رو می بینیم، با همه عظمت و با اون همه اتاق و کارمند و دم و دستگاه اول به این فکر می کنیم که اسم وزیرش یادمون بیاد. وقتی یه فیلم خیلی خوب که تو چندین جشنواره هم گل کرده رو میبینیم تا ته اسمها می شینیم که اسم کارگردانش رو بفهمیم، وقتی به ما در مورد یه عملیات بزرگ تو جنگ گفته می شه، اول به دنبال فرماندهای اون جنگ هستیم و از این دست، مثال هست الی ماشاالله...
به چرایی این رفتار ها کاری ندارم ولی همین بهمون نشون میده که چقدر حقیریم!!!
احتمالا همین دلایل هست که باعث میشه وقتی می خوایم یه کار خوب گروهی انجام بدیم، اگه اسممون رو توش نیارن دعوا راه میندازیم و خودمون رو به آب و آتیش میزنیم تا اسممون جزء نفرات اصلیش باشه تا به چشم بیایم و ببیننمون، ولی خبر نداریم که دستگاه حساب و کتاب الهی چقدر دقیق هست و اگه یه ذره ازش باخبر بشیم میفهمیم که چقدر ما توش گُمیم!!!
بذارید با یه مثال عبرت آموز یه خورده مسئله رو واضح تر کنم، یه مثال از همین جنگ خودمون...
"عملیات فتح المبین، یک عملیات پر افتخار برای کشورمان است که کشور ما به خاطر این عملیات موفقیت آفرین به خود می بالد و بسیاری از دشمنان و معاندان را وادار به تحسین و تمجید می کند. این عملیات مایه غرور و مباهات ما در جنگ 8 ساله مان است و ..."
وقتی این جملات رو می شنوید سر شوق میاید و دلتون می خواد در مورد این عملیات بیشتر بدونید. حتم دارم که بعد از کنجکاوی در مورد زمان و مکان عملیات و مناطق آزاد شده و افراد اسیر شده و غنائم بدست اومده، می پرسید خب فرمانده این عملیات کی بوده؟ اگه خیلی آدم باحالی باشید تا چند لایه فرماندهان و مسئولین رو می پرسید و وقتی چندتا اسم ناآشنا به گوشتون خورد، دیگه دنبال ادامه نفرات نمیگردید!!! انگاری که این عملیات با این همه عظمت که باعث اون همه افتخار برا کشورمون شده بود رو فقط این چند نفر به راه انداخته بودند. اگه هم کسی بخواد در مورد این عملیات براتون بگه مطمئنم که داستان گیر کردن فرماندهان جنگ تو اجرای این عملیات رو میگه، بعدشم قصه رفتن محسن رضایی با جنگنده به تهران و استخاره خواستن از امام و در اومدن سوره فتح و نامگذاری این عملیات به همین اسم و از این دست.
ولی به نظرتون این همه ماجراست؟ اصلا کسی اسمی از عباسعلی فتاحی میاره ؟ اصلا تا حالا خودتون این اسم رو شنیدید؟
این جور طرز فکر و فقط دیدن نفرات اول و مسئولین رده بالای کار باعث میشه که ما هم موقع کار کردن خواسته یا ناخواسته به سمت رقابت برا نفر اول بودن بریم و هی از اخلاص کارمون کم کنیم و کم کنیم، تا اونجایی که ثواب اخروی کارمون رو بفروشیم به چندتا تشکر خشک و خالی از این و اون و چند تا به به و چه چه چند دقیقه ای و چند دقیقه احساس پربادی، تازه اگه بشه!!!
همه اینا رو گفتم که بگم اگر ما کار رو برای رضای خودِ خودِ خودِ خدا انجام بدیم، اون وقته که برعکس، تلاش می کنیم تا اصلا اسممون برده نشه، شاید که از اجر کارمون کم بشه. اون وقته که می فهمیم چرا اون بسیجیه تو لحضه آخر پلاکش رو درمیاره و گم و گور میکنه تا شهوتِ خشنودیِ نفسِش از یه تشییع جنازه باشکوه رو بخشکونه و کارش رو خالصا لله و فقط و فقط برای او انجام بده و بالاخره اون وقته که می فهمیم شیطون با همه ایل و طایفه و اهلش و با اون همه پشتکار و یه دندگیش و با اون همه شیطنتاش چرا اعتراف کرده که زورش به آدمای با "اخلاص" نمیرسه.
حالا که در مورد عملیات فتح المبین و عباسعلی فتاحی براتون گفتم بهتره که این صوت چند دقیقه ای رو که سردار محمد احمدیان با ذره ذره وجود خودش روایت میکنه رو هم گوش کنید و کسی که عملیات فتح المبین مدیون سکوتش هست رو بشناسید و بفهمید که این شهدای گمنام یه دنیا حرف های شنیدنی رو با خودشون بردند تا مبادا یه ذره از کارشون غیرخدایی بشه!!!
اگه همه اینها رو بفهمیم، میفهمیم که نمیفهمیم!!!
دیافت فایل صوتی
حجم: 1.32 مگابایت
پانوشت:
میان ظاهر و باطن، وادی حیرتی است که عقل در آن سرگردان است. تن در دنیاست و جان در آخرت؛ این یک به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی آسمان، و چشم حس، ظاهر بین است... سید مرتضی آوینی
- ۹۲/۱۱/۰۲
چقدر حقیریم