وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

سلطان...

پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۵ ب.ظ


سلام!

به زودی عازم حرم شرقی ترین شاخه طوبی هستم ، توی این 17 روز که از تجربه اداره وبلاگ گذشت، از خیلی جاها کمک ها کمک بهم رسید و خیلی افراد زحمت کشیدن... حضور برخی توی وبلاگ موجب دل گرمی بود و نوشتن نظر موجب پیشتر و البته کمک خداوند که پشتم فقط به اون گرم بود...

خواستم حلالیت بطلبم از کسانی که حق گردنم دارند و بزرگوارتر از اون هستند که به روم بیارن...

کسانی که برای پیشرفت وبلاگ زحمت میکشن...

همچنین کسانی که نظر دادن و تأیید نشد یا جوابی نگرفتن... یا حتی پاسخم آزرده خاطرشون کرد

و... دوستانی که برای خوشحالی من دست به روش های نامتعارف زدن!!!

براتون پیش آقا دعا خواهم کرد و چشمم به دستان رو به آسمان شماست...حلال کنید...

انشاالله سعی میکنم توی مدت سفر هم وبلاگ بروز شه...

اما مطالب و طرح های جالب و مفصّلی هست که صبر شما رو طلب میکنه برا بعد از زیارت...

یا حق...

*******************

یا ثامن الحجج

یا ثامن الحجج دل ما وا نمی شود
خیلی تلاش کرده ام اما نمی شود

هر جا که رفته ام و به هر کس که گفته ام
گفته به دست من گره ات وا نمی شود...

اصلاً به هر که رو زده ام گفته با تشر
هر جا که می روی برو! این جا نمی شود

نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است!
وقتی دل شکسته مداوا نمی شود


«دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب
از او شنیده می شود الّا نمی شود »

حالا من شکسته دل خسته ی غریب
رو کرده ام به سوی تو آقا، نمی شود ؟

گفتم سلام حضرت مشکل گشا و بعد
اذن دخول خوانده ام آیا نمی شود

راهم دهی حرم؟ که به ناگه کسی ز غیب
تغییر داد قافیه ام را که می شود !

"داود رحیمی
"

پا نوشت:

در میان این همه شورش فکر، یادت پرچم صلحی ست... یا ایها العزیز...

  • هـُـــــــــــــــرمان

نظرات  (۳)

inshala ke residii hame ra doa konid...eltemas doa khilii ziyd.

پاسخ:

انشاالله...

همیشه دعا گوی دوستان هستیم

سلام ما،را به ضامن آهو برسانید.بادستان پر مهرتان برای این حقیر جامانده ،دعا کنید.
هر جا چشمانتان به ترنم نشست،اذن دخول مارا به سرزمین سلطان عشق طلب نمایید.
        بامید توفیقات بیشتر ودیداری دوباره . دست حضرت حق بهمراهتان
پاسخ:

چشم

اما...امام رضا رئوف تر از آنی هستند که برای زیارتشان نیاز به وساطت رو سیاهی چون من داشته باشید...       

تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه
هوایی شده بره پابوس امام رضا

اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست
آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاست

من که توی سیاهیا از همه رو سیا ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم

تو همین فکرا بودش کلاغ عاشق ما
یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون

که یه هو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
به سیاهی فکر نکن تویه زائری برو

من که توی سیاهیا از همه رو سیا ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم