وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (8)

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۵۱ ب.ظ

اوصاف سلبی خداوند

در مباحث قبل بعد از ورود به مباحث خداشناسی و اثبات وجود خداوند، نشان دادیم که صفت کمال مطلق برای خداوند، یک کلید است برای اثبات سایر صفات خداوند. اما آیا می توان تمام صفات خداوند را با این صفت اثبات کرد؟ منظور از صفات سلبی خداوند چیست؟ آیا اثبات صفات خداوند می تواند بع اثبات یگانگی او منتج شود؟

تقع می رود بعد از خواندن این متن بتوانید به این سوالات پاسخ دهید:

برای ادامه مطلب ابتدا لازم است که یک تقسیم بندی برای صفات خداوند انجام شود. ما صفات خداوند را به دو نوع ( ذاتی و فعلی) و (ثبوتی و سلبی) تقسیم می کنیم

ابتدا دو جمله زیر را که اوصافی برای آب هستند در نظر بگیرید:

الف) آب مایع است

ب) آب تشنگی را برطرف می کند.

مایع بودن و برطرف کننده تشنگی هر دو اوصافی برای آب هستند ولی: صفت مایع بودن ویژگی آب را ذاتاً و بدون در نظر گرفتن سایر موجودات نشان می دهد ولی برطرف کننده تشنگی، وصفی است که آب در برابر کسی که تشنه است دارد. به عبارت دیگر صفت اول، اگر خود آب صرفا وجود داشته باشد می توان به آن نسبت داد ولی برای نسبت دادن صفت دوم وجود خود آب به تنهایی کافی نیست. به وصف اول وصف ذاتی آب و به وصف دوم، وصف غیر ذاتی آب می گوییم.

اوصاف خداوند را نیز می توان به دو وصف ذاتی و غیر ذاتی تقسیم بندی کرد. اوصافی که برای نسیت دادنشان به خداوند، فرض وجود موجودات دیگر لازم نیست، اوصاف ذاتی خداوند هستند. اوصاف غیر ذاتی خداوند را "اوصاف فعل" او می نامند. مثلاً «قدرت مطلق» از اوصاف ذاتی و «روزی دادن» ازاوصاف غیر ذاتی یا فعل خداوند محسوب می شوند.

هر یک از این دو دسته اوصاف را می توان به دو قسم ـ اوصاف ثبوتی و سلبی ـ تقسیم کرد. اوصاف ثبوتی اوصافی هستند که ثبوت وصفی را برای موصوف خود نشان می دهند و اوصاف سلبی اوصافی هستند که سلب وصفی را ازموصوف خود نشان می دهند. مثلاً «جامد نبودن» و «مسوزاندن اشیای دیگر» از اوصاف سلبی آب هستند؛ آب جامد نیست و اشیای دیگر را نمی سوزاند.

بر اساس این دسته بندی برخی اوصاف خداوند ثبوتی اند و برخی دیگر سلبی. اوصاف صبوتی اوصافی هستند که ثبوت وصفی را برای خداوند نشان می دهند و اوصاف سلبی خداوند آنهایی هستند که وصفی را از خداوند سلب می کنند. مثلاً "علم" و "عدل" از اوصاف ثبوتی و «جاهل نبودن» و «ظلم نکردن» از اوصاف سلبی خداوند به شمار می روند.

نکته ای که در اینجا قابل تأمل است، این است که اوصاف غیر ذاتی خداوند، نشان دهنده چگونگی خود خداوند نیستند و ویژگی های آنها را نمی توان به موصوف نسبت داد. مثلاً صفت روزی دادن خداوند، صرفاً رابطه خاصی که بین خداوند و موجود روزی خوار و روزی اش برقرار شده نشان می دهد و نشان نمی دهد که خود خداوند چگونه است. پس می توان نتیجه گرفت که تنها اوصاف ذاتی ثبوتی خداوند هستند که نشان می دهند خود خداوند چگونه است و تنها اوصاف ذاتی سلبی خداوند هستند که نشان می دهند خود خداوند چگونه نیست.

قبل از این ما صفت کمال مطلق را برای خداوند اثبات کردیم و گفتیم که خداوند کمالات وجودی مفروض را داراست و هیچ نقص و کمبودی ندارد. پس هره مفهومی را که بتوان به عنوان نوعی نقص در ذات خداوند متعال به حساب آورد یک صفت ذاتی سلبی برای خداوند است و هرکدام را که بر نوعی کمال دلالت کنند یک صفت ذاتی ثبوتی برای خداوند می توان به حساب آورد. به همین دلیل است که وصف «کمال مطلق» وصفی کلیدی برای یافتن اوصاف ذاتی خداوند است.

تا اینجا نکاتی کلی را درباره ی صفات خداوند بررسی کردیم، در ادامه به بررسی تعداد کمی از اوصاف سلبی خداوند می پردازیم و بحث در مورد صفات ثبوتی خداوند را به هفته آینده واگزار می کنیم.

اوصاف ذاتی خداوند:

ویژگی این اوصاف آن است که نشان می دهند که خداوند چه نقایصی را ندارد.

الف) مرکب نبودن خداوند

وقتی می گوییم شیئی مرکب است، منظورمان آن است که دارای اجزایی است. حال این اجزا دو جور در این شیع مرکب جمع شده اند. یا هرکدام وجودی جداگانه دارند یا همه با هم و با شیئ مرکب، یک وجود اند. حالت اول را اصطلاحاً «مرکب از اجزای بالفعل» می نامند و حالت دوم را «مرکب از اجزای بالقوه» می نامند. مثلاً ترکیب یک ملکول آب از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن را ترکیب از اجزای بالفعل می نامند و ترکیب یک طناب یک متری از دو طناب نیم متری را مرکب از اجزای بالقوه می نامند. حال با این مقدمه می خواهیم اثبات کنیم که خداوند اصلا مرکب نیست:

الف) اگر خداوند از اجزای مرکب بالفعل باشد، به معنای آن است که با نقص یکی از اجزای آن، ناقص می شود و ای یعنی به آن جزء خود نیازمند است و این مخالف کمال مطلق بودن خداوند است، چرا که کمال مطلق اگر به چیزی نیازمند باشد، دیگر کمال مطلق نیست.

ب) اگر خداوند مرکب از اجزای بالقوه باشد، به معنای آن است که می توان آن را به اجزای کوچکتر تقسیم نمود، به طوری که هر یک از آنها جدای از دیگری وجود داشته باشد. (مثلاً همان گونه که یک چوب دو متری را به دو چوب یک متری تبدیل کرد.)

در این صورت آن موجود مرکب اولی که قادر است به دو موجود مستقل تبدیل شود، قابلیت محروم شدن دارد. اما فرض محروم شدن در خداوند راه ندارد، پس خداوند مرکب از اجزای بالقوه نیز نمی باشد.

ب) هر امتدادی دارای اجزای بالقوه است، هر یک از عناصر طول، عرض، ارتفاع و زمان امتدادند و قابل تقسیم شدن به اجزای خود هستند و با تقسیم شدن به اجزای خود، دیگر به صورت کل وجود ندارند. پس هر امتدادی از نوع طول، عرض، ارتفاع و زمان امکان عدم دارد. اما خداوند واجب بالذات است و امکان عدم در او راهی ندارد، پس خداوند اصلاً زمانی و مکانی نیست.

ج) جسمانی نبودن خداوند

هر جسم در زمان و مکان می گنجد و دارای طول و عرض و ارتفاع و زمان است. اما الان گفته شد که خداوند در زمان و مکان نمی گنجد، پس خداوند جسمانی نیز نمی باشد.

توحید ذاتی: در مباحث قبل از این یکتایی خداون را اثبات کردیم و نشان دادیم که مفاهیمی مثل واجب بالذات که با آن به ذات خداوند اشاره می کنیم، تنها یک مصداق دارند و به اصطلاح خداوند «واحد» است و کثرت بیرونی ندارد. در این بحث نیز اثبات کردیم که «عدم ترکیب»، از اوصاف ذاتی سلبی خداوند است. خداوند نه دارای اجزای بالقوه است، نه دارای اجزای بالفعل و به اصطلاح خداوند «احد» است و کثرت درونی نیز ندارد. پس با اثبات یکتایی خداوند در مباحث گذشته و مرکب نبودن خداوند در این بحث، توحید ذاتی خداوند به اثبات می رسد.

اکنون باید بتوانید مباحث زیر را در ذهن خود مرور کنید:

انواع صفت ها برای خداوند

دلیل مرکب نبودن خداوند

دلیل فرازمانی و فرامکانی بودن خداوند

دلیل جسمانی نبودن خداوند

و از همه مهمتر دلیل یکتایی و توحید خداوند ( آیا تحلیل رکن اول اصول دین خود را می دانید؟)

هفته آینده منتظر اثبات صفاتی دیگر در مورد خداوند باشید؛ ان شاء الله...

نظرات  (۳)

صاحبخانه عزیز سلام
از اینکه اصلا معطل جواب شما نموندم و ...........دلخور نباشید!!!
و حالا جواب....تفکر دینی که ازفطرت انسان سرچشمه میگیره که پرداختن بهش هم علم فراوان و هم حوصله و صبر میطلبه که بنده از هر دو فارغم!!
معرفت دینی شامل علوم نظری و عرفانی و عملی و احکام میباشد که خود شما در یک سلسله مباحث به اجمال به آن پرداختید !
بهر صورت اگرچه تکامل خطی و تاریخی و نظریه ترقی از وهمیات و خرافات و القاء ات تفکر ماتریالیستی است ، اما اگر حقیقت هم باشه باز این دو لفظ تکامل فقط در لفظ مشترکند نه در معنا!!!
منظور از تکامل ادیان، کمال در اندیشه دینی به مفهوم تعالی روح است که در آیات 28 آل عمران و 42 نجم ، معناشده.تعالی ادواری روح بشر اقتضا دارد که حقیقت دین از راه وحی، در طی مراحل متعدد نازل شود.حقیقت دین واحد است و اختلافات نه در اصل که در فرع ! لذا همه ی پیامبران به تصریح قرآن ، مصداق ادیان پیش ازخود بوده اند!
انحرافات و تحریفا تی را هم که در ادیان پیش از اسلام روی داد، نباید به اصل و حقیقت تفکر دینی باز گرداند، چنانکه در قرآن نیز خطاب به اهل کتاب آمده است...بگو اهل کتاب ، کلمه ای که بین ما وشما مشترک است، اینکه جز خدا را نپرستیم و به او حتی ذره ای شک نورزیم و ولایت دیگری را جز او نپذیریم!
آل عمران آیه 64
متاسفانه، خلاء مبتلا به دینی در اجتماع خلاء تئوریک نیست! اسلام در مقام نظر ، هیچ نقصی ندارد و هرچه هست بدلیل اینه که تمدن امروزی محصول فلسفه منقطع از وحی و معنویت است!! و در آخر تلاش غرب برای جدا کردن نسل جوان از دین و روح معنویت !
امید دارم بدلیل عدم دستیابی به شما ، جان کلام  ادا شده باشه و خلاصه مطلب گویا باشد!!!
یاحق
پاسخ:
مفتش عزیز سلام
خودم هم قبول دارم که دیر جواب میدم و یه کمی بد قولم، پس بحثی در این باره نداریم، انشاالله که من رو می بخشید.
اما در مورد نظرت بذار چیزایی رو که گفته بودی اینجور دسته بندی کنم:
اول اومدی معرفت دینی رو تعریف کردی.
دوم تاکید کردی که منظور شما از تکامل به معنای نظریه تکامل فروید و این جورچیزها نیست.
سوم منظور خودت رو از تکامل دین با آیه هایی از قرآن بیان کردی که البته من وقتی در آیات 28 آل عمران و 42 نجم دقت کردم چیزی در مورد کمال اندیشه های دینی و این جور چیزها نبود.
چهارم در مورد انحرافات ادیان گذشته توضیح دادی و تصریح کردی که اگه ادیان تحریف شده باشه، خود تفکر دینی که تحریف نشده.
پنجم گفتی که اسلام به ذات خویش ندارد هیچ عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

اینها رو نوشتم که بدونی نوشت هات رو با ریزترین جزییات می خونم.

اما برای جواب دادن به شما نیاز به یه مطالعه جامع و کامل دارم تا بتونم بطور قانع کننده بهت جواب بدم که متاسفانه به دلیل کمبود برخی امکانات فعلا برام مقدور نیست. ولی ازت میخوام یه مطلب با عنوان "تئوری قبض و بسط شریعت" که از دکتر سروش هست و خیلی از علما هم بهش اعتراض کردند رو بخونی. شاید چیز مفیدی گیرت بیاد
ممنون و متشکر
سلام وخسته نباشید
آخر آیات یاد شده مد نظر بود ،الی الله المصیر 28 آل عمران و الی ربک المنتهی 42 نجم.....که مسیر تعالی روح را نشان میدادند که ربطش اینه که .....کمال در اندیشه دینی به مفهوم تعالی روح است وغیر از این نمیباشد .مسیر رسیدن به کمال معنوی!ضمنا اگر علما این کتاب 
پاسخ:
سلام
در مورد کتابی که اسم آوردم لازمه توضیحی بدم.
خیلی موقع ها برای شناسایی بیماری ها لازمه اول درد رو بشناسیم تا بتونیم درمانش رو هم کاملا بشناسیم.
در مورد کتابی که اسم آورده شد هم میخواستم یه کتاب بهت معرفی کنم که یه خرده مشکل داره، تا بعد از شناختن برداشت های اشتباه از موضوع مورد بحث ما، به سراغ نقدهاش و برداشت های درست از اون موضوع که خیلی از علما مطرح کردند و به وفور توی اینترنت هم پیدا میشه بری. این طوری هست که هم درد واست جا می افته و هم درمان. البته من حالات روحی شما رو نمیدونم، هر کاری که میگم یه پیشنهاده و در صورت صلاحدید خودتون انجامش بدید.
یا حق
  • رضا اشرف زاده
  • سلام علیکم لطفا منبع متن بالا را اگر مقدور است برام بفرستید با تسکر
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">