سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (6)
امکان تغییر و تحول در معارف دین
در بحث قبل امکان تغییر در دین را بررسی کردیم و نتیجه گرفتیم که تغییر در بخش هایی از دین نه تنها ممکن بلکه واقع است. پس از آن هم برخی از مهمترین تغییراتی را که در دین وجود دارد مرور کردیم.
در این مطلب به مسئله تغییر و تحول در خود معارف دین می پردازیم و بررسی می کنیم که آیا شناخت ها و معرفت های ما درباره دین دچار تغییر و تحول می شود یا نه؟
برای یافتن پاسخ پرسش فوق در ابتدا می بایست واژه های «تغییر» و «تحول» را تعریف کرده و معانی اصطلاحی و لغوی آنها را مشخص کنیم. بعد از آن نیز امکان هر یک را بررسی کنیم.
معانی تغییر و تحول معرفت دینی و امکان هر یک از آنها
تغییر و تحول در لغت به معنای دگرگونی است. اما از این دو کلمه معانی اصطلاحی متعددی برداشت می شود که ما سه معنا را محتمل می دانیم. برای توضیح به نمودار زیر دقت کنید.
1. رشد کمّی دانسته ها
اولین معنای اصطلاحی که برای تغییر و تحول معرفت دینی می توان تصور کرد رشد کمّی دانسته ها درباره دین است. همواره آگاهی انسان نسبت به دین، طبیعت، جهان و خود افزون تر می گردد و رشد کمّی آگاهی ها و معرفت های انسان، چه دینی و چه غیر دینی امری اجتناب ناپذیر است. این نوع تغییر و تحول در معارف دینی مورد اختلاف نظر نیست و همگان بر آن اتفاق نظر دارند.
2. رشد کیفی دانسته ها
دومین معنای اصطلاحی عبارتست از رشد کیفی و تعمیق دانسته ها و برداشت های انسان از محتوای دین. این معنای از تغییر و تحول نه تنها در مورد معارف دین بلکه در مورد معارف غیر دینی نیز قابل قبول است. مثلا در مورد مسئله«خداوند یکتاست»، در یک سطح معنایی، همگان از آن گزاره، معنای یکسانی می فهمند، اما یکتایی و وحدت خداوند دارای سطوح معنایی عمیق است. متکلم یک جور آن را تحلیل می کند، حکیم مشایی مانند ابن سینا آن را جور دیگری تفسیر کرده است و در حکمت متعالیه ژرف ترین معنا برای آن ارائه شده است. اینگونه تغییر و تحول نیز مورد اتفاق همه است. مهمترین تغییر و تحولاتی که در معارف بشری رخ داده است و زمینه ساز دانش ها و علوم شده است عمدتا اینگونه تغییر و تحول است.
1.3. رد و ابطال
سومین معنای اصطلاحی که برای تغییر و تحول در معارف دینی می توان تصور کرد عبارتست از رد و ابطال معرفت قبلی از طریق معرفتی که پس از آن کسب شده است. این معنا تنها مختص به معرفت های دینی نیست و معرفت های غیر دینی را نیز شامل می شود. برای مثال در دانش فیزیک قبل از نیوتون در مورد حرکت اشیا نظر رایج این بود که طبیعت اشیا، به سکون تمایل دارد و برای حرکت، عاملی از بیرون لازم است تا آنها را به حرکت وادارد و وقتی آن عامل برطرف شد، آنها به جای خود میل می کنند. این نگرش با فیزیک نیوتون ابطال شد و نیوتون بعد از کشف نیروی جاذبه، قوانین فیزیک خود را بنا نهاد. اما فیزیک نیوتون نیز دوام چندانی پیدا نکرد و بعد از ارائه فیزیک نسبیت، ثابت شد که قوانین آن تنها برای فضاهای محدود و متناهی کارآیی دارند.
تغییر و تحول به این معنا، یعنی به معنای رد و ابطال یا اصلاح، به علوم تجربی اختصاص ندارد و شامل علوم و معارف دینی مثل فقه نیز می شود. برای مثال روزگاری ماهی «اوزون برون» حرام شمرده می شد ولی بعد از مدتی چون کارشناسان اعلام کردند که این ماهی فلس دار است فتوا به حلال بودن آن داده شد. و یا امام خمینی بنا بر احتیاط واجب اجازه پدر را در عقد ازدواج دوشیزگان لازم می دانستند اما پس از مدتی به لزوم آن فتوا دادند. البته باید ذکر شود که برای یافتن این گونه نمونه ها دچار مشکل هستیم، چرا که موارد مشابه بسیار محدود هستند.
حال می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که مواردی که دچار تغییر و تحول می شوند، چه خصوصیاتی دارند که آنها را در معرض این تغییر و تحول قرار می دهد؟
پاسخ این سوال بسیار بدیهی است و آن ظنی و غیر یقینی بودن آنهاست. اگر نگاهی تاریخی به دانش های دینی و غیردینی هم بیندازیم می توانیم اعتراف کنیم که گزاره های یقینی هیچ وقت دچار تجدید نظر یا رد و ابطال نشده اند و همیشه گزاره های ظنی بوده اند که دستخوش تغییرات شده اند.
اما این معرفت های یقینی دینی چه چیزهایی هستند؟
معرفت های یقینی دینی
بر اساس نگرش اندیشمندان مسلمان یقینیات دینی هیچ گاه دچار تغییر و تحول نمی شوند و تغییر و تحول در آنها به معنای یقینی نبودن آنهاست. معارف یقینی مطابق با واقعیت هستند و به همین دلیل است که خطا پذیر نیستند و در معرض اصلاح و تجدید نظر قرار ندارند و در طول تاریخ نیز دچار تغییر و تحول نشده اند.
شمار این معرفت ها بسیار زیاد است، معرفت به اصول اعتقادی، کلیات ارزش های اخلاقی، بسیاری از فروع اخلاقی و احکام عملی دین و ... . مثلا اگر نماز صبح را در نظر بگیرید عمده اجزا، ارکان و شرایط آن یقینی و ضروری است و دچار تغییر نشده است.
در مقابل این معارف یقینی، معارفی ظنی و غیر یقینی نیز وجود دارند که در اینگونه از معرفت هاست که وقوع اصلاح و تجدید نظر ممکن است. تقلید از مجتهد جامع الشرایط در احکام دین تنها در این حوزه یعنی در احکام ظنی مشروع و مجاز است، اما در احکام یقینی و ضروری نیازی به تقلید نیست.
البته باید گفت که اینگونه هم نیست که در حوزه معرفت های ظنی همه چیز مورد اختلاف و چالش باشند و دستخوش تغییر و ابطال شوند.
علت تجدید نظرها و تغییر و تحول ها در معارف ظنی دین هم به این دلیل است که عالمان دینی به مدارک محکمتری دست می یابند؛ مثلا، در فقه به روایت معتبرتری برخورد می کنند و یا مدرکی معتبر برای شناسایی یکی از راویان جعلی پیدا می کنند. به همین دلیل نیز منشا تغییر فتواها در امور ظنی را نیز باید در منابع همان امور جستجو کرد.
امیدوارم که مفتش عزیز ما هم جواب سوالش را گرفته باشد.
در مطلب بعد انشاالله راه های اثبات وجود خداوند منحصرا به وسیله عقل را تشریح خواهیم کرد و درون مایه بحث ما به خداشناسی فلسفی خواهد بود، ان شاالله.
- ۹۲/۰۹/۱۶