وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (5)

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

امکان تغییر در دین

ما انسان ها به حکم انسان بودنمان نیازهایی داریم، در انواع و اقسام مختلف و در درجات متعدد. همان طور که همه ما نیز می دانیم این نیاز ها و به طور کلی همه نیازهای بشر در طول زمان و همیشه درحال تغییر و دگرگونی هستند.

حال سوال  این است که دین ما که ادعای پاسخگویی به همه نیازهای بشر را دارد و ادعا می کند که برای همه ابعاد زندگی ما برنامه ای ارائه کرده است، آیا همراه با نیازها دچار تغییر و تحول می شود یا ثابت است و هیچ گونه تغییر و تحولی در آن رخ نمیدهد؟

خلاصه کلام اینکه آیا تغییر در دین ممکن است یا نه؟

اگر تغییر امکان دارد در چه بخش هایی ممکن است رخ دهد؟

اگر تغییر امکان ندارد حکم حکوتی دیگر چه صیغه ای است؟

تذکر: اگر شیرینی مطالب قبلی این سلسله مباحث را با عمق وجود خویش درک نکرده اید به خاطر این است که خوب با سوال درگیر نشده اید و وقتی هنوز کاملا تشنه نیستید به سراغ جواب رفته اید. حال می توانید مخالف دفعات قبل عمل کنید و نتیجه آن را نیز امتحان کنید.

 

برای مقدمه باید بیان شود که دین از سه جزء تشکیل شده است: عقاید، اخلاق و احکام. و اگر بخواهیم امکان تغییر و تحول را در دین بشناسیم باید ناچارا به سراغ این سه بخش برویم. بدلیل آنکه ممکن است هر بخش حکم ویژه ای داشته باشد، هریک از آنها را جداگانه بررسی می کنیم:

 

عقاید

در عقاید دینی مثل توحید، نبوت و معاد هیچ گونه تغییر و تحولی رخ نمی دهد. اصول عقاید اموری تحول ناپذیرند و در هیچ زمان یا مکانی و در هیچ شرایطی قابل تغییر نیستند. از نظر اسلام همه ادیان الهی گوهر و حقیقت واحدی دارند که اختلاف آنها به برخی از احکام بر می گردد. بخش عمده ای از این گوهر و حقیقت واحد را همان اصول اعتقادی توحید و معاد و نبوت و مانند آن تشکیل می دهد.

آیه 285 سوره مبارکه بقره    آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ

پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده‏اند

تنها تحول ممکن در بخش عقاید ارائه برهان های بیشتر و دقیق تر برای هریک از این اصول است و لاغیر.

ارزش های اخلاقی

دومین بخش از دین، اخلاق و ارزش های اخلاقی است. اصول و قواعد کلی اخلاق هم تغییرناپذیرند. عدالت، تقواو عفت همواره خوب است و ظلم و تجاوز و بی عفتی همواره بد و نامطلوب است. در قواعد کلی اخلاق هیچ گاه تحولی اتفاق نمی افتد و آنها اصولی ثابت، مطلق و لایتغیر هستند.

تغییر و تحولی که در این بخش ممکن است رخ دهد مربوط به بعضی جزییات و فروع مسائل اخلاقی است، مثلا همه می دانیم که راستگویی از فضایل اخلاقی است، اما اگر در شرایطی راستگویی موجب شود که جان بیگناهی به خطر بیفتد، ناپسند و مذموم خواهد بود، بدین ترتیب حکم راستگویی تغییر پیدا می کند. دلیل این تغییر حکم هم این است که موضوع تغییر یافته و با مصلحت مهمتری مثل حفظ جان بیگناهی تزاحم پیدا کرده است. اینگونه تغییر در احکام الهی در واقع بازگشت آن به تغییر در موضوع است، نه تغییر در حکم. در واقع اگر تغییری در اینگونه احکام صورت می گیرد به دلیل آن است که موضوع آنها تغییر می کند.

 

احکام

برخلاف موارد قبل، تغییر و تحول در احکام دین راه دارد، خوب هم راه دارد! دلیل آن هم این است که احکام و قوانین دینی، مانند هر قانون عقلایی، تابع مصالح و مفاسد هستند و در مواردی مصالح و مفاسد با تغییر شرایط، مکان و زمان عوض می شوند.

اینگونه نیست که مصلحت یا مفسده هر پدیده اجتماعی در تمام شرایط و مکان ها و زمان ها برای همه جامعه ها و قوم ها یکسان باشد، بلکه برخی از پدیده های اجتماعی مصالح یا مفاسد آنها در گذر زمان یا مکان دستخوش تغییر و دگرگونی می شوند و البته دسته ای از مصالح یا مفاسد برای همیشه ثابت و غیر قابل تغییر باقی می مانند.

عواملی که صلاح یا فساد یک موضوع را در شرایط مختلف مشخص میکند بسیار متعدد هستند و درواقع برآیند این عوامل است که حکم به مصلحت یا مفسده ی آن موضوع می دهد. اگر برآیند آنها مصلحت باشد، حکم به اجرای آن داده می شود و اگر برآیند آنها مفسده باشد حکم به ترک داده می شود.

در اینجا باید ذکر شود که احکام، خود به دو نوع تقسیم بندی می شوند:

احکام ثابت، ثابت اند به دلیل اینکه عوامل دخیل در پیدایش مصلحت یا مفسده آن ثبات دارند.

احکام متغیر، متغیر اند به دلیل اینکه عوامل دخیل در پیدایش مصلحت یا مفسده آنها متغیر بوده تابع شرایط و اوضاع و احوال زمانی و مکانی اند.

پس در اینجا آشکار شد که مصلحت یا مفسده چیزی نیست جز برآیند عوامل.

نمودار زیر خلاصه ای از مباحث ارائه شده را نشان می دهد:



تا اینجا شما می توانید به دو سوال پاسخ دهید:

1- آیا تغییر و تحول در دین ممکن است؟

2- اگر این تغییر ممکن باشد، تغییراتی که در دین وجود دارد چیست؟

  اگر نمی توانید بهتر است دوباره متن را بخوانید، شاید که امید نویسنده به عاقبت به خیری اش افزایش یابد!!!

 

حال باید بررسی کنیم که خود این تغییرات چیست!

انواع تغییر در احکام دین:

تغییر و تحول در احکام دین انواع فراوانی دارد که در اینجا به سه مورد مهم اشاره می شود:

1- تبدّل موضوع؛

2- احکام حکومتی؛

3- تزاحم احکام؛

 

1- تبدّل موضوع:

به مثال زیر توجه کنید:

1. نماز صبح واجب است.

در اصطلاح فقه و اصول، عبارت واجب، «حکم» نامیده می شود و نماز صبح، «موضوع» آن.

درست است که بعضی احکام ثابت هستند و تغییر پیدا نمی کنند، ولی در بعضی موارد این موضوعات آنها است که تغییر می کند. در این موارد که موضوعِ حکم تغییر می کند، خود حکم نیز تغییر می کند، زیرا قوام حکم به موضوع است و تحقق هر حکمی وابسته به موضوع آن است. در فقه اسلامی نمونه های بسیاری برای آن وجود دارد، مثلا:

الف) نوشیدن آب انگور حلال است ولی هنگامی که موضوع تغییر پیدا می کند و تبدیل به شراب می شود حکم عوض می شود و حلال تبدیل به حرام می شود.

ب) خوردن کلر و سدیم به دلیل زیان آور بودن آنها حرام است ولی وقتی ترکیب شوند و به نمک تبدیل شوند، موضوع ما تغییر پیدا می کند و به تبع آن حکم آن نیز تغییر پیدا می کند و به حلال تبدیل می شود.

روشن است که این تغییر، تغییر در حکم نیست بلکه تغییر در موضوع است که بالتبع حکم را نیز تغییر می دهد. اگر به این قسم تغییر در حکم گفته می شود، از باب مسامحه است.

 

2- احکام حکومتی

هر جامعه ای در هر عصری با مسائل تازه ای روبرو می شود که باید برای حل آنها فکری کرد. مثال های زیر را در نظر بگیرید:

الف) با گسترش شهرها و نیاز مردم به راه های ارتباطی بعضی مواقع لازم می شود که خیابان های درون شهر را عریض کنیم و یا یک جاده بین دو شهر احداث کنیم. اگر عریض کردن جاده ها مستلزم تصرف در اموال و زمین های مردم باشد و یا احداث جاده بین دو شهر مستلزم عبور از زمین های زراعتی مردم و یا تخریبِ مسجدِ در مسیر این جاده باشد، چه باید کرد؟ به وضعیت موجود راضی شد یا در اموال مردم تصرف کرد و مسجد را خراب کرد؟

ب) در عصر ما با توجه به شرایط موجود، مالیات هایی مثل خمس و زکات مخارج جامعه اسلامی را فراهم نمی کنند. ارائه خدمات شهری، احداث بیمارستان و مدرسه، تامین امنیت جامعه، تهیه سلاح برای دفاع از امنیت کشور و... هزینه های سرسام آوری می طلبد که مستلزم اخذ مالیات های مستقیم و غیر مستقیم بسیاری است. آیا میتوان با اجبار از مردم مالیات هایی غیر از خمس و زکات گرفت؟

مسائل اینگونه بسیاری در همه ابواب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی انسان میتوان پیدا کرد. آیا در جامعه اسلامی ما راه حلی وجود دارد؟

بر اساس نگرش اسلامی، حاکم اسلامی یعنی پیامبر، ائمه طاهرین یا ولی فقیه به دلیل ولایتی که دارد می تواند بر حسب مصالح و مفاسد موجود احکامی را صادر کند و این دشواری ها را از سر راه بردارد. البته باید گفته شود که این کار صرفا برای او مشروع است.

این احکام حکومتی نمونه های بسیاری نیز در تاریخ اسلام دارد که از آن می توان به حکم آیت الله میرزا حسن شیرازی به تحریم تنباکو و حکم آیت الله محمد تقی شیرازی به جهاد با قوای انگلیس در عراق اشاره کرد که اولی موجب وارد کردن ضربه ای مهلک به انگلیس شد و دومی به استقلال عراق انجامید. در نظام فعلی ما نیز نمونه هایی از احکام حکومتی وجود دارد که همه ما با آنها آشنا هستیم.

خلاصه کلام آنکه حکم حکومتی، حکمی است که حاکم اسلامی برای رفع دشواری ها و تنگناهایی که برای حکومت و جامعه اسلامی پیش می آید بر اساس مصالح یا مفاسد موجود صادر می نماید. با این حکم حاکم اسلامی بعضی از احکام تغییر پیدا می کند و بدین صورت یکی از انواع تغییر در حکم، حکم حکومتی است.

3- تزاحم احکام

یک سوال: همه میدانیم که ورود بدون اجازه به حریم دیگران حرام است و یا نجات انسان در حال مرگ واجب است. حال اگر انسانی در استخر همسایه در حال غرق شدن باشد، چه باید کرد؟ ورود به منزل دیگران بدون اجازه حرام است و نجات غریق واجب، در اینگونه شرایط تکلیف ما چیست؟

برای جواب به این سوال باید ابتدا توضیح داده شود که عناوین در مرحله تشریع هیچ گونه برخورد و اصطکاکی با یکدیگر ندارند (همانگونه که ورود به منزل دیگران بدون اجازه و نجات انسان در حال مرگ در حالت های جداگانه حکم قطعی و مخصوص به خود را دارند) ، اما گاهی در مرحله تطبیق و اجرا بین آنها اصطکاک بوجود می آید( مثل همزمان شدن دو مورد قبل ) و بالتبع این اصطکاک به احکام آنها نیز سرایت می کند. به این اصطکاک اصطلاحا «تزاحم» گفته می شود. در این گونه موارد چه باید کرد؟

برای رفع تزاحم، راه حلی که بدان استناد می شود قانون اهم و مهم است و مفاد آن این است که باید دید کدامیک از این دو حکم نزد خداوند مهمتر و ملاک آن قوی تر است. اگر این قانون اهم و مهم را برای مال ذکر شده به کار ببریم خواهیم دید که نجات غریق نه تنها جایز بلکه واجب می شود.

در این مورد نیز واضح است که این نوع تغییر در احکام در واقع به تغییر در موضوعات باز میگردد و به تبع تغییر در موضوع ایجاد می شود. پس میتوان نتیجه گرفت که تغییرات در احکام عمدتا به تغییر در موضوع، و نه تغییر در حکم باز می گردد.

 

کار در خانه!!!:

اگر از شما در مورد احکام حکومتی اجرا شده بعد از پیروزی انقلاب در جامعه اسلامی ما بپرسند، به کدامیک از آنها می توانید اشاره کنید؟

  • صاحب خانه

نظرات  (۳)

"خلاصه کلام آنکه حکم حکومتی، حکمی است که حاکم اسلامی برای رفع دشواری ها و تنگناهایی که برای حکومت و جامعه اسلامی پیش می آید بر اساس مصالح یا مفاسد موجود صادر می نماید."
"این احکام حکومتی نمونه های بسیاری نیز در تاریخ اسلام دارد که از آن می توان به حکم آیت الله میرزا حسن شیرازی به تحریم تنباکو و حکم آیت الله محمد تقی شیرازی به جهاد با قوای انگلیس در عراق اشاره کرد که اولی موجب وارد کردن ضربه ای مهلک به انگلیس شد و دومی به استقلال عراق انجامید."
میشه بگید اینا حاکم کدوم حکومت اسلامی بودن؟؟؟
فتوا و حکم ثانویه و حکم حکومتی سه تا چیز جدان...
با احترام البته...
پاسخ:
سلام دوست گرامی
خیلی خوشحالم که متن رو با دقت می خونی و خوشحال ترم که جاهایی که به نظرت ایراد داره رو به ما گوشزد می کنی.
خیلی ممنون.
در جواب به شما تذکر چند نکته خالی از فایده نیست:
یک: غرض از طرح این بحث و بالتبع قسمت حکم حکومتی معرفی راه های تغییر در دین به فراخور عصر و زمان های مختلف بود.
دو: منظور از ذکر اسم حاکم برای صدور حکم حکومتی این بود که تاکید شود تنها و تنها کسی که در زمان حکومت اسلامی حق صدور حکم حکومتی را دارد پیامبر، ائمه و ولی فقیه است.
 
"بر اساس نگرش اسلامی، حاکم اسلامی یعنی پیامبر، ائمه طاهرین یا ولی فقیه به دلیل ولایتی که دارد می تواند بر حسب مصالح و مفاسد موجود احکامی را "صادر کند و این دشواری ها را از سر راه بردارد. البته باید گفته شود که این کار صرفا برای او مشروع است "
 
سه: در مورد صدور احکام توسط مراجعی که نامشان رفت باید تذکر داده شود که احکام حکومتی ای که توسط حاکم جامعه اسلامی صادر می شوند لازم الاجرا هستند و الزام قانونی وجود دارد که  باید اجرا شوند اما احکامی که مراجع بزرگوار نام برده شده صادر کرده اند لزوم اجرای قانونی نداشتند چرا که جامعه اسلامی ای موجود نبود که این احکام را اجرا کند . آنها به عنوان مراجع شیعیان وقتی برآیند عوامل را در جهت مفسده کار خاصی مثل کشیدن قلیان دیدند حکم به حرام بودن آن دادند. مطلب اصلی، این تغییر در احکام و صدور حکم جدید بود که متناسب با شرایط انجام میشد.
 
چهار: پاسخ قانع کننده دیگه ای هم هست که به تعریف احکام ثانویه و و فتوا و حکم حکومتی بر می گرده.منتظر می مونم تا خودت یه سری توضیحات مختصر دربارشون برام بنویسی و تفاوت اونا رو برامون بگی. ولی اگر ما رو قابل ندونستی با توجه به شبهه ای که پیش اومد خودم دربارشون توضیح میدم.
بازم ممنونم دوست واقعی...
حاجی من مشق دیشبت هم ننوشتم چه برسه به امشبت!
یه نکته دیگم بگم که بهتر بود تیتتر میشد این: امکان تغییر در دستوات دین...

مولای گمنام سلام
غروب  جمعه ها ، قبور شهدای بی نام منزلگه آرامش است.به سراغشان میروم تا شاید نشانی از تو بیابم!
آیا از مهدی فاطمه خبری دارید!!! ؟
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
مولای بی نشان .....ما را دریاب 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">