سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (12)
سلام
خیلی وقت ها برا هممون پیش اومده که یه هدف رو انتخاب می کنیم و قدم تو راه میذاریم تا به اون هدف برسیم. مسلما نه تنها تو اینچنین راه هایی بلکه آدم تو هر راهی که داره طیمی کنه ضروری هست که هر از چند گاهی سرش رو بالا بیاره تا ببینه هنوز تو راه هست یا نه، کجای کاره، چقدر اومده و وضعیت پیش روش چطوره.
تو این مطلب ما صرفا همین رو بررسی می کنیم و در واقع یه مروری به چیزایی که تا الان بررسی شده خواهیم داشت و نیم نگاهی هم به آینده می اندازیم.
اگر در مورد این مطالب که عنوان میشه توضیح قانع کننده ای برا خودتون دارید خوشحال باشید که دینتون اینقدر براتون ارزش داشته که وقت گذاشتید و دلیل بعضی از چیزایی رو که بهش اعتقاد دارید یاد گرفتید. اگر هم ندارید با آدرسی که میدم میتونید برید و یه بار دیگه مطالب رو مرور کنید.
در ضمن تا اینجای کار با قلم و سبک نوشتن من آشنا شدید. اگر فکر می کنید که راه های بهتری برا بیان مطالب وجود داره حتما پیشنهاد بدید تا مطالب به بهترین شکل بیان بشه و بیشترین بازدهی رو داشته باشه. با تشکر
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچیکی نبود و ما خواستیم این خدای مهربون رو بهتر بشناسیم.
پس شروع کردیم به توصیف خود اون و صفاتش البته با دلایل عقلی که به درد همه آدم ها بخوره و همه آدم ها بتونند ازش استفاده کنند.
اما قبل از شناخت خدا ما باید یه جوری راه شناخت او رو پیدا می کردیم. پس شروع کردیم به گشت و گذار تو اندیشه های مختلف با سلایق مختلف و یه چیزایی دستگیرمون شد، از جمله:
بحث شماره1: اول از همه فهمیدیم که چرا هرکس نمیتونه واسه خودش یه برداشت جداگونه از دین داشته باشه. یعنی از دین فقط میشه یه تفسیر ارائه کرد.(هرمنوتیک فلسفی)
بعد فهمیدیم که با قبول داشتن این نظریه چطوره که تفاسیر مختلفی از قرآن وجود داره.
بحث شماره 2: تو این بحث اول ریشه نظریه پلورالیسم دینی رو واکاوی کردیم و فهمیدیم که چرا فقط یه راه برا رسیدن به خدا وجود داره و راه های رسیدن به خدا به عدد انسان ها نیست! بعد از اون ارکان اساسی این نظریه و نقدهای وارد به اون رو بررسی کردیم و فهمیدیم که دلیل علمای مسلمان برای رد این نظریه چی هست.
بحث شماره 3 و4: بعد از اینکه ما گفتیم فقط یه راه برای رسیدن به خدا وجود داره حتما این سوال تو ذهن ها پیش میاد که خب اون راه چیه؟ مگه دین های اسلام و مسیحیت و یهودیت همشون ادیان الهی نیستند؟ کدومشون حق هست؟
اینجا بود که با آیات قرآن توضیح دادیم کدوم دین حق هست و طرفداران کدوم دین بهشتی و کدوماشون جهنمی می شوند. بعد از اون هم به شبهه ای در مورد این گفته پیامبر که «الطرق الی الله تعالی بعدد انفاس الخلائق.» جواب دادیم.
بحث شماره 5: تو این بحث خواستیم به این موضوع رسیدگی کنیم که حالا که فقط یه دین از ما قبول میشه، تکلیف این دین در گذر زمان و در مسیر تغییر و تحولات چطوری هست؟ دین عوض میشه یا نمیشه؟ اگر میشه کل دین عوض میشه یا فقط بعضی جاهاش؟
در ادامه مطلب با یکی از مهمترین مسائل امروزه کشور خودمون یعنی حکم حکومتی هم آشنا شدیم.
بحث شماره 6: بعد از اینکه امکان تغییرات تو خود دین رو یاد گرفتیم به سراغ این رفتیم که نحوه تغییرات تو معارف دین چطوری هست و تغییرات در معارف دین تو کدوم بخش هاش هست و این تغییرات تا چه حدی هست.
بحث شماره 7 : از این بحث به بعد ما که تو مباحث گذشته به اندیشه های درست مجهز شده بودیم، وقت اون رسیده بود که سراغ اثبات خداوند بریم. اول وجود ذات باری تعالی را اثبات کردیم. بعد به سراغ صفات او رفتیم و از صفات اصلی او شروع کردیم و از یه شاه کلید برای شناخت صفات خداوند رونمایی کردیم و دونستیم که چرا خداوند کامل مطلق است و یا چرا نمی توان 2 تا خدا فرض کرد.
بحث شماره 8 : در این مبحث صفات سلبی خداوند را شناختیم و دانسیم که چرا خداوند مرکّب، جسمانی، زمانی و مکانی نیست. همچنین فهمیدیم که چگونه خداوند از درون و بیرون یکی است و هیچ نیست جز او، وحده لا شریک الا هو.
بحث شماره 9: در ادامه بحث های قبل تو این بحث به صفات ثبوتی خداوند اشاره کردیم و صفات خالقیت مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق، اراده مطلق و حیات مطلق خداوند رو اثبات کردیم و فهمیدیم که آیا خداوند می تونه یه سنگی درست کنه که خودش نتونه اون رو بلند کنه یا نه.
بحث شماره 10: وقتی از علم و قدرت مطلق خداوند صحبت کردیم شاید یه شبهه تو ذهن بعضی ها پیدا بشه که با توجه به علم و قدرت مطلق خداوند شاید ما تو کارامون مجبور باشیم و قضا و قدرباعث بشه که ما از خودمون اختیاری نداشته باشیم. تو اون بحث ما به این سوالا جواب دادیم.
الف) آیا چون خداوند به آینده و افعال ما علم دارد و علم خداوند مطابق با واقعیت است، پس ما مجبوریم که آن فعل را انجام دهیم؟
ب) حالا که همه کارها به خواست خداوند وابسته است؛ پس خواست هیچ کس در فعلش موثر نیست؟
ج) آیا این گزاره ها صحیح است؟
خداوند از قبل سرنوشت هر کس را می داند و چون علم خداوند قطعا مطابق با واقع است، وقوع این سرنوشت حتمی است و این یعنی سرنوشت انسان ارتباطی با خواست او ندارد و او نسبت به سرنوشت خود مجبور است.
این خداوند است که سرنوشت حتمی هر کس را رقم میزند و سرنوشت خداوند به خواست خداوند وابسته است و این یعنی خواست انسان در تعیین سرنوشت خودش دخالتی ندارد و هر کس نسبت به سرنوشت حتمی خود مجبور است.
بحث شماره 11: در بحث آخر نیز نیم نگاهی به جهان هستی انداختیم و دانستیم که ویژگی های این نظام آفرینش چیست و چرا نظام آفرینش کنونی بهترین حالت ممکن است و چرا با این که بهترین حالت ممکن است فقر و بیماری مرگ و از این دست در جهان وجود دارد؟
تا این جای کار مرور راهی بود که آمده بودیم.
اگر کمی دقت کرده باشید می فهمید که تمام این مباحث درمورد معارف دینی و وجود خداوند بود و به عبارت دیگر در مورد توحید سخن گفته می شد.
اما از الان به بعد با این پیش فرض ها می توانیم به مباحث دیگر اصول دین بپردازیم.
روند بیان مسائل در آینده به این صورت خواهد بود که ابتدا سعی می کنیم که انسان را بشناسیم، بعد به مسئله وحی و پیامبر و قرآن خواهیم پرداخت و در آخر کند و کاوی در مسئله امامت خواهیم داشت تا بتوانیم ادعا کنیم که دلیل چیزهایی که به آن اعتقاد داریم را می دانیم.
باز هم تاکید می کنم که میتوانید از طریق همین کامنت ها به تفتیش کارهای من بپردازید، اشکالات قلم من را گوشزد نمایید و راهکارهای بهتر بیان شدن آن را پیشنهاد دهید.
اللهم اهدنا الصراط المستقیم...