سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (11)
حکمت خداوند
با سلام
نمیدونم به سوال مطلب قبل خوب فکر کردید یا نه ولی امیدوارم این مطلب رو که بخونید، جواب سوال به طور کامل واستون جا بیفته.
بحث رو این طور شروع خواهیم کرد که اول از همه یه دور کوچیک تو مهندسی نظام آفرینش می زنیم و نظام احسن رو تعریف می کنیم. بعد از اون میگیم که چرا نظام فعلی بهترین نظام ممکن برا خلقت هست و بهتر از اون ممکن نیست وجود داشته باشه. بعد از اون هم به بررسی مصالح موجودات در نظام خلقت اشاره ای می کنیم و در آخر هم به چند تا شبهه پاسخ خواهیم داد، انشاالله.
مهندسی نظام خلقت و نظام احسن.
فرض کنید که هنوز چیزی خلق نشده است و خداوند می خواهد دست به کارِ امرِ خلقت شود و چیزهایی را بیافریند. حال میخواهیم مهندسی نظام خلقت را تا حدودی تصور کنیم.
بدون شک موجودات بیشماری را می توان فرض کرد که امکان به وجود آمدن داشته باشند. در نگاه اولیه این به ذهن می آید که همه آنها باید موجود شوند اما یک نکته وجود دارد و آن هم این است که این طور نیست که همه اموری که به تنهایی امکان وجود دارند، با هم نیز بتوانند موجود شوند.
مثلا وجود یک درخت یا یک انسان در مکان یا زمانی خاص ممکن است، اما وجود هردو با هم در همان مکان و همان زمان ناممکن است. با این مثال می توان به این نتیجه رسید که همه آنچه که در ابتدای امر به نظر می رسد امکان وجود دارند، در واقع امکان وجود ندارند و در امور متزاحم، یعنی اموری که با هم نمی توانند موجود شوند آنی که کمال بیشتری دارد موجود می شود.
حال مجموعه ای از مخلوقات فرضی را در نظر بگیرید. این مجموعه را می توان یک « نظام» در نظر گرفت. روشن است که نظام های مختلف و متعددی را می توان تصور کرد. مثلا یک نظام اینگونه باشد که در آن تمام موجودات کمالات خود را همیشه داشته باشند یا نظام دیگری اینگونه باشد که موجودات بتوانند این کمال اختیاری را کسب کنند که این نظام دوم هم خود به بینهایت صورت قابل فرض است. این نظام ها همگی به تنهایی قابل فرض هستند. اما مشابه مثال انسان و درخت از آنجا که همه فرض های مختلفی که درباره نظام خلقت می توان در نظر گرفت، با هم قابل تحقق نیستند و نظام های فرضی با یکدیگر تزاحم دارند، خداوند آن نظامی را موجود می کند که بیشترین کمال ممکن از آن حاصل می شود. این نظام را « نظام احسن» می نامیم.
پس نتیجه این می شود که خداوند از میان همه نظام های قابل فرض، نظام احسن را به خواست خود می آفریند و هرچه موجود می شود یا معدوم می شود، بخشی از طرح کلی نظام احسن است و بسیاری از چیزهایی که به تنهایی امکان وجود دارند، با در نظر گرفتن طرح کلی نظام احسن، در واقع امکان وجود ندارند.
حکمت خداوند در خلقت مخلوقات
برای هریک از ما پیش آمده است که در انتخاب رشته تحصیلی، شغل و ... با توجه به منافع خود در بین گزینه ها، آنی را انتخاب کنیم که بیشترین منفعت را برای ما دارد. البته این منافع حتما اقتصادی یا حتی مادی نیستند بلکه اموری هستند که به اصطلاح نوعی کمال هستند. پس معمولا با توجه به کمالاتی که در انجام یک کار ممکن است به دست آوریم، مصلحت خود یا دیگران را در انجام آن کار در نظر می گیریم. میتوان گفت که به طور کلی مصلحت هرکس یا هر چیز عبارتست از بیشترین کمالی که با انجام کارهای ممکن می تواند برای او حاصل شود. پس ممکن است یک کار به مصلحت کسی باشد و در همان حال به مصلحت فرد یا افراد دیگری نباشد، زیرا مصلحت یک شیئ با خود آن شیئ مقایسه می شود.
حال اگر بخواهیم این مطلب را در مورد " نظام احسن" مطرح کنیم باید بگوییم که در " نظام احسن" که بیشترین کمال از آن حاصل می شود، خداوند در خلقت موجودات، " مصلحت مخلوقات" را به طور مطلق در نظر می گیرد، نه مصلحت مخلوقی خاص را.
حال پاسخ به چند شبهه:
ایده نظام احسن مدعی آن است که جهان کاملتر از این که هست، امکان وجود نداشته است. اما وقتی نگاهی به این دنیا می کنیم موارد زیادی از نقص ها و کمبودها را می توانیم ببینیم و ناخودآگاه به این فکر می افتیم که جهانی که در آن این کمبودها وجود نداشته باشد، حتما کامل تر از این جهان خواهد بود. آیا تاکنون این سوالات ذهن شما را درگیر کرده است؟
- چرا انسان ها از همان ابتدا کامل آفریده نشده اند و حتی در آخر نیز همه کامل نخواهند شد؟
- اگر تعداد کسانی که راه سعادت را طی می کنند بیش از این بود، جهان کامل تر نبود؟
- حکمت فقر و درد و بیماری و مرگ چیست؟
- اگر جهان با اینها کامل تر است، چرا مبارزه با فقر و بیماری، نوعی کمال محسوب شده است؟
- چرا عمر انسان ها طولانی تر از اینکه هست، نیست؟
- اگر فقر و فساد و بی عدالتی در جهان نبود یا کمتر از الآن بود، جهان کامل تر از این نبود؟
و ...
تمام این سوالات در برابر نظام احسن قرار می گیرند، چرا که اساس همگی این است که به نظر می رسد نقصی در عالم بوده که قابل جبران بوده است.
برای پاسخ به این سوالات ابتدا باید یادآوری شود که نحوه پاسخ به مسئله اینگونه نیست که ما تک تک این سوالات را بگیریم، آن را بررسی کنیم و به آن سوال پاسخ دهیم، چرا که از اینگونه سوالات هست، الی ماشا الله...
روش بهتر برای پاسخ به اینگونه پرسش ها اینگونه است که ما ابتدا سعی می کنیم که ادعای مطرح شده را بفهمیم، سپس در استدلالی که آن را اثبات می کند دقت کنیم و بعد، آن استدلال را نقد کنیم.
الف) فهم ادعای مطرح شده و استدلال آن:
ابتدا به این می پردازیم که چرا در نظام احسن باید نقایص و کمبودهایی باشد و اگر چاره ای جز این نیست، محدوده این نقایص چقدر است؟
اما قبل از آن باید بررسی کنیم که آیا نظامی را می توان فرض کرد که در آن هیچ شر و نقصی نباشد؟
همان طور که گفته ایم، منظور از نظام مجموعه ای از مخلوقات با تمام لوازم آن است. مخلوق یعنی معلول و کمال معلول کمتر از کمال علت خود است. پس هر مخلوقی به دلیل آنکه مخلوقی از خداوندِ کاملِ مطلق است، ناگزیر مرتبه ای از نقص را دارد و هرچه در مراتبِ وجود پایین تر بیاییم، مراتبِ نقص بیشتر می شود. پس وجود هر نظامی بدون نقص محال است. این نقص را که مربوط به ذات موجودات است را "نقص ذاتی" می نامیم.
اما در مراتب وجود به مرتبه ای می رسیم که در آن، موجودات دارای تزاحم هستند. این تزاحم را چگونه باید حل کرد؟
مثال وجود انسان و درخت را بار دیگر در نظر بگیرید. وجود هریک موجب نقص در وجود دیگری است. اینگونه نقص ها هم که به موجوداتی که دارای تزاحم هستند برمی گردد قابل جبران است، به شرطی که نقص یکی برطرف شود و به دیگری نقص وارد شود. مثلا نقص وجود انسان در آن زمان و مکان برطرف شود، به شرطی که به وجود درخت نقص وارد شود. این نقص را که ناشی از یکی از دو امر متزاحم نسبت به دیگری است را "نقص نسبی" می نامیم.
پس در هر نظامی فرض نقص ذاتی اجتناب ناپذیر است و در نظام دارای موجودات متزاحم، وجود نقص نسبی اجتناب ناپذیر است. نظام احسن هم از آنچه که گفته شد نمی تواند مستثنا باشد و به همین جهت نظام احسن هم نمی تواند بدون نقایص باشد. اما باید توجه داشت که نقایص در نظام احسن تا آنجا واقع می شود که در مجموع، بیشترین کمال ممکن از جهان حاصل شود.
حال به دو سوال دیگر که خودمان مطرح کردیم پاسخ می دهیم تا نحوه نقد استدلال اینگونه سوالات واضح شود و بتوانید اساس استدلال سوالات مشابه را بیابید و به آنها پاسخی مناسب دهید.
سوال1: چرا همه انسان ها از ابتدا کامل آفریده نشده اند و حتی سر انجام نیز همه کامل نخواهند شد؟
پاسخ : خیلی ساده: وجود انسانِ مختار مستلزم آن است که همه انسان ها از ابتدا کامل نباشند و تا جایی که می خواهند، بتوانند به کمال برسند.
سوال2: حکمت فقر و بیماری و مرگ چیست؟ و اگر جهان با اینها کامل تر است چرا مبارزه با اینها کمال محسوب می شود؟
پاسخ: وجود این موارد زمینه های بسیار مناسبی برای رشد و کسب بعضی از فضایل اخلاقی مثل صبر، توکل، امید و ... هستند و مبارزه با آنها نیز راهی برای کسب برخی کمالات دیگر هستند، چرا که تلاش در جهت رفع نقایص در حقیقت تلاش در جهت کسب کمال است.
والسلام
باز هم ممنون که ما را تحمل کردید. انشاالله در مطلب بعد نگاهی کلی خواهیم انداخت به راهی که آمدیم و راهی که در پیش رو داریم.