سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (1)
سوالات زیر را بخوانید و چند لحظه به آنها فکر کنید. اگر توانستید به سوالات زیر جواب دهید به ادامه مطلب نروید!!!
بعضی از فلاسفه غرب بحث هرمنوتیک فلسفی را مطرح کرده اند و بر این باورند که از متون مذهبی قرائت های متعددی وجود دارد، یعنی امکان برداشت ها و تفاسیر گوناگون از متون و آموزه های دینی وجود دارد، آیا نظر آنان درست است؟
آیا قرائت های متعددی از دین اسلام وجود دارد؟
اگر چنین نیست چرا تفاسیر متعددی از قرآن وجود دارد؟
شاید زمانی که دان وار در سال 1654 م اولین کتاب تفسیر متون در مغرب زمین را با عنوان «هرمنوتیک» به چاپ رساند و دانش تفسیر متن را هرمنوتیک کلاسیک نامگذاری کرد و مبنای جدیدی بر تفسیر متون ارئه کرد، و یا وقتی که فردریش شلایر ماخر آلمانی در قرن 19 ، هرمنوتیک رمانتیک را عرضه کرد که به رغم تفاوت هایی با هرمنوتیک کلاسیک بر همان آموزه ها تاکید داشت و یا در زمانی که مارتین هایدگر در ابتدای قرن 20 کار بر روی فلسفه این نظریه را آغاز کرد، هیچ کدام فکر نمی کردند که چند قرن بعد یعنی در سال 2012 میلادی بانویی ظاهرا مسلمان با حجاب کامل اسلامی، نفر اول یک جشنواره خوانندگی شود و این کار خود را با وجود قرائت های متعدد از دین توجیه کند!!!
اگر بخواهیم حرف حساب این نظریه را در یک جمله بیان کنیم این می شود که «نظریه تعدد قرائت ها از دین، به معنای امکان برداشت ها و تفاسیر گوناگون از متون و آموزه های دینی است.» وقتی این نظریه توسط هایدگر در قالب فلسفی جای گرفت آموزه های این نظریه بدین صوت در آمد: فهم امری تاریخ مند، سیال و گذراست و پیش ساختارها نقشی اساسی در پیدایش فهم انسانی دارند. فهم و تفسیر در درون ذهنیت ها و پیش ساختارها شکل گرفته، معنا می یابد. ( اگه معنیش رو نفهمیدید تازه مثل خودم شدید! ولی ادامه بدید یه چیزایی دستتون میاد!! )
به عبارت دیگر ما باید مشخص کنیم که تفاسیر ما از متون دینی مفسر محور است یا متن محور و یا مولف محور؟
بررسی تاریخچه این نظریه از حوصله این نوشتار خارج است به همین دلیل ما یکراست سراغ خود این نظریه می رویم. به نظر می رسد برای بررسی این قضیه ابتدا باید نفس امکان تحقق آن را بررسی کنیم و سپس به امکان راهیابی آن به متون دینی بپردازیم.
دلایل محدود بودن قرائت ها:
چرا نمی توان قرائت های متعدد را محتمل دانست؟
1 - هر نویسنده از نوشتار خود نیت و مقصود خاصی دارد. هر مولفی که قلم به دست می گیرد و هر متکلمی که لب به سخن می گشاید برای تفهیم معانی مورد نظر خود الفاظ و گزاره ها را انتخاب می کند. از این رو هر برداشت و تفسیری مطابق مقصود او نیست. (فهم و تفسیر گفته ها و نوشته ها نیز قواعد و روشهایی دارد که آنها را منطق گفتمان عقلایی می نامند.)
برای تفسیر یک متن لازم است نیت و مراد مولف را در نظر گرفته و مفسر باید تلاش کند تا بر اساس قواعد عقلایی گفتمان آن را دریابد.
2- حتی اگر در تفسیر توجه به نیت متکلم را لازم ندانیم و صرفا متن محور باشیم در این صورت نیز نمی توانیم این نظریه را بپذیریم، چرا که میان الفاظ و معنا پیوند خاصی برقرار است و این پیوند موجب می شود که هر لفظی هرمعنایی را نداشته باشد.
و از آن گذشته معانی الفاظ و واژه ها در هر زبانی وابسته به سلیقه ها یا قراردادهای هر فرد نیست.
ظهور هرمنوتیک فلسفی
هایدگر در اوایل قرن 20 این نظریه را در چارچوب مکاتب فلسفی آورد و آن را هرمنوتیک فلسفی نام گذاشت که اگر آن را کامل بررسی کنیم میتوانیم این نتایج را از آن استنباط کنیم:
1- تفسیر پدیده ای مفسر محور است، نه متن محور و نه مولف محور. از این رو هدف اساسی از تفسیر، فهم مراد مولف نیست. مولف نیز یکی از خوانندگان متن است و می تواند فهم جدیدی بر اساس پیش داوری ها و پیش دانسته های تازه داشته باشد.
2- روند تفسیر و فهم متن روندی بی انتهاست؛ زیرا از یک سو ممکن است انسان هر لحظه به پیش دانسته های جدیدی دست یاید و از سوی دیگر خود متن معانی و تفسیرهای بی پایانی را بر می تابد.
3- همه فهم ها و قرائت هایی که از متن حاصل می شود معتبرند. نه معیاری برای داوری و تمییز درست از نادرست وجود دارد و نه فهم عینی (یعنی فهم مطابق با واقع) از متن ممکن است.
4- به این ترتیب نسبیت در فهم متون رسمیت می یابد و همه قرائت ها و فهم ها و تفسیرها معتبر تلقی می شوند.می توان گفت که مهمترین دستاورد هرمنوتیک فلسفی نسبیت فهم است. همه فهم ها متاثر از پیش داوری ها و پیش دانسته های مفسران است و خود این پیش داوری ها و پیش دانسته ها متاثر از سنت و تاریخ است. تاریخ و سنت همواره در حال تغییر و دگرگونی است و از این رو همه فهم ها و تفسیرها متحول و نسبی خواهند بود.
بررسی هرمنوتیک فلسفی:
اگر بخواهیم این نظریه را بررسی کنیم به نکات بسیار جالبی می رسیم که قابل تامل هستند:
1 – اگر هر فهمی نسبی، متحول و سیال است هرمنوتیک فلسفی و آموزه های آن و در نتیجه تحلیل هایدگر از حقیقت فهم نیز امری نسبی، متحول و سیال است. این تحلیل نیز از پیش داوری های آنان ناشی شده است. پس چرا آنها تحلیل ها و آموزه های هرمنوتیک فلسفی را اموری مطلق و ثابت تلقی می کنند؟ ( به تعبیر دقیق تر این آموزه ها خود متناقض هستند.)
2 – هرمنوتیک فلسفی در حالی که وجود پیش دانسته ها و پیش داوری ها را برای تفسیر و فهم لازم می داند، درعین حال، برخی از آنها را موجب بدفهمی دانسته و توصیه می کند که از بکارگیری این گونه پیش داوری ها و پیش دانسته ها خودداری شود. آیا معیاری برای تفکیک این دو دسته پیش داوری لازم و مضر وجود دارد؟
3- بر اساس یکی از آموزه های هرمنوتیک فلسفی معیاری برای داوری میان فهم ها وجود ندارد و همه فهم ها معتبر و صحیح اند. فهم مطابق با واقع از متن ممکن نیست. بر اساس این آموزه آیا می توان قائل شد که برخی از پیش داوری ها موجب بد فهمی و برخی موجب فهم درست می شوند؟ ( این خود شماره 2 را نقض می کند.)
4 – دیدگاه هرمنوتیک فلسفی در باب مفسر محور بودن و نه متن یا مولف محور بودن، امری غیر عقلایی است. آیا حامیان این دیدگاه به دیگران اجازه می دهند که بر اساس پیش دانسته ها و ساختارهای ذهنی خود نظریه ها و آموزه های آنها را فهم کنند؟
یک سوال اساسی:
پس چگونه است که ما تفاسیر متعددی از قرآن و کلام معصومین داریم و قرآن را دارای بطون مختلف می دانیم؟
پاسخ:
وجود معنای واحد به عنوان هدف تفسیر تنها تعدد معنایی در عرض هم را نفی میکند، اما این امکان وجود دارد که مولف معانی طولی متعددی را قصد کند. دیدگاه مولف محور عقیده دارد که در میان تفسیرها و قرائت های متکثر متن، مولف چند معنای در عرض هم را نمی تواند قصد کرده باشد و در واقع تنها یک قرائت صحیح است. اما درعین حال ممکن است که آن معنای مقصود دارای بطون و اعماق معنایی باشد یعنی مراتبی از معنا وجود داشته باشد که با یکدیگر سازگارند و در زول هم قرار می گیرند و یکی باطن و مرتبه عالی تر دیگری است.
پس نتیجه می گیریم وجود بطون قرآنی به معنای پذیرش تکثر و تعدد تفسیر قرآن نیست. مشروعیت تکثر قرائت متن مبتنی بر پذیرش نبود معنای نهایی و امکان تعدد معانی متن در عرض یکدیگر است.
پانوشت:
از آیت الله قاضی پرسیدند راه میانبر کجاست؟ فرمودند : هر چه دقت کردم راه میانبر "جگر سوخته" ست و جگر کجا میسوزد مثل "روضه ابا عبدالله" ؟
- ۹۲/۰۷/۲۲