وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (10)

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ

جبر و اختیار

سلام. نمیدونم چی شده که این قدر بدقول شدم، شما که بزرگوار هستید، اینم روش...

 

همان طور که وعده کرده بودیم در این مطلب قصد داریم به مسئله جبر و اختیار بپردازیم.

روند کار به این شکل است که ابتدا چند معنا در مورد اختیار می آوریم تا نشان دهیم که جبر مرتبط با کدامیک از این معانی اختیار است. بعد از آن به بررسی چند شبهه رایج در مورد مسئله جبر و اختیار می پردازیم و در پایان نیز اشاره ای به شبهات مسئله قضا و قدر خواهیم کرد، انشاالله.

قبل از آغاز سخن به جمله زیر کمی فکر کنید. بعد به سراغ ادامه مطلب بروید.

اگر خداوند از پیش میداند که ما چه خواهیم کرد و هرآنچه که او بخواهد انجام می شود، ما چه کاره ایم؟

 

معانی اختیار:

اختیار در سه معنا به کار میرود:

1-تاثیر خواست فاعل در فعل خود:

مطابق این معنا، اختیار به معنای تاثیر خواست فاعل در فعل خود است. در مقابل اختیار با این معنا، جبر قرار دارد که به معنای تاثیر عاملی بیرونی و جلوگیری از تاثیر خواست فاعل در فعل خودش است. مثلا کسی که می خواهد برود و می رود، رفتنش اختیاری است و کسی که نمی خواهد برود، ولی او را می برند، رفتنش اجباری است. ( کلیه جوانان عزیز در شرف خدمت سربازی، با عمق وجود خود معنای «اجباری» را می فهمند!!!)

2- انتخاب با وجود گزینه های متضاد:

معنای دوم اختیار انتخاب است و در جایی به کار می رود که فاعل دست کم دو گزینه متضاد داشته باشد و یکی را بر دیگری ترجیح دهد. اگر کسی هم تمایل به ماندن داشته باشد و هم به رفتن، و مثلا رفتن را ترجیح دهد می گویند رفتن را اختیار کرده است. واضح است که این معنای اختیار در مقابل جبر قرار نمی گیرد.

3- تاثیر خواست فاعل در فعل خود، بدون فشار عوامل بیرونی:

اختیار به معنای سوم در جایی به کار می رود که علاوه بر آنکه خواست فاعل در انجام کارش موثر است، برای انجام آن کار تحت فشار عوامل غیر اختیاری بیرونی هم نباشد. اختیار با این معنا در مقابل اکراه و اضطرار قرار می گیرد. مثلا کسی که آزادانه و فقط از روی میل خود خانه اش را می فروشد، در کار خود اختیار دارد، اما کسی که به علت بدهی خانه خود را می فروشد، به اختیار خانه خود را نفروخته بلکه این کار را از روی اضطرار انجام داده است و به اصطلاح مضطر بوده است.

پس معنای سوم اختیار که در برابر اکراه و اضطرار قرار دارد این است که عوامل بیرونی، گزینه های اختیار و انتخاب فاعل را محدود نکنند.

از آنچه درباره این سه معنای اختیار گفته شد، مشخص می شود که تنها در مواردی که عوامل بیرونی به کلی مانع تاثیر خواست فاعل در فعلش می شوند وی حقیقتا در فعل خود مجبور است.

حال چند شبهه معروف در این زمینه را بررسی می کنیم اما چون ترس از آن دارم که طولانی شدن کلام باعث گم شدن اصل مطلب شود، شبهات و پاسخ های آن را بصورت کاملا خلاصه مطرح می کنم:

شبهه 1 : شبهه جبر مبتنی بر علم ذاتی مطلق خداوند:

چون خداوند به آینده و افعال ما علم دارد و علم خداوند مطابق با واقعیت است، پس ما مجبوریم که آن فعل را انجام دهیم.

پاسخ شبهه: علم خداوند این گونه است که می داند هر پدیده ای از راهِ اسباب و وسایلش چگونه محقق می شود. از جمله اسباب افعال اختیاری انسان هم اراده انسان است.خداوند می داند که این انسان در چه زمانی با اراده خودش کاری را انجام می دهد. به بیان دیگر دانستن خداوند اینگونه است که می داند فعل، به خاطر آنکه فاعل آن را میخواهد، حتما اتفاق می افتد.

شبهه 2: شبهه مبتنی بر توحید افعالی خداوند

همه کارها به خواست خداوند وابسته است؛ پس خواست هیچ کس در فعلش موثر نیست و چون هر کس هر کاری که انجام می دهد به خواست خداوند است، همه در انجام کارهای خودشان مجبور هستند.

پاسخ: کسانی که این مطلب را عنوان می کنند یک پندار نادرست دارند و آن هم این است که "اگر فعلی نسبت به خداوند اختیاری باشد ، نسبت به هر فرد دیگری غیر اختیاری خواهد بود." این پندار نادرست است و درواقع این گونه است که در دو علت طولی مختار، یک کار نسبت به هردوی آنها فعل اختیاری است.

در مسئله قضا و قدر نیز که مرتبط با همین مسئله است شبهات مشابهی مطرح می شود:

1- خداوند از قبل سرنوشت هر کس را می داند و چون علم خداوند قطعا مطابق با واقع است، وقوع این سرنوشت حتمی است و این یعنی سرنوشت انسان ارتباطی با خواست او ندارد و او نسبت به سرنوشت خود مجبور است.

2- این خداوند است که سرنوشت حتمی هر کس را رقم میزند و سرنوشت خداوند به خواست خداوند وابسته است و این یعنی خواست انسان در تعیین سرنوشت خودش دخالتی ندارد و هر کس نسبت به سرنوشت حتمی خود مجبور است.

 

پاسخ به این دو شبهه نیز مشابه موارد قبل است و اگر آن دو را خوب درک کرده باشید می توانید اکنون توضیح دهید که چرا قضا و قدر الهی مستلزم جبر نیست.

 

اکنون به جمله زیر دقت کنید. امیدوارم کمی ذهن شما را مشغول کند. انشالله در مطلب بعد در این رابطه صحبت خواهد شد:

خداوند قادر مطلق است پس چرا جهان را اینگونه آفریده است که درد و رنج و فقر و نابرابری در آن بیداد میکند؟ آیا خداوند نمی توانست آن را کامل تر و بهتر از اینکه هست بیافریند؟

نظرات  (۱)

سلام
اگر قرار بود زندگی دنیوی  در حد کمال و زیبایی و بدون نقصان باشه ،دیگه انگیزه ای برای انسان جهت کمال طلبی باقی نمیماند و  مفهوم بهشت و جهنم  مصداق پیدا نمیکرد ! بد و خوب متمایز نمیشد و اصولا دلیلی برای صفت اشرف مخلوقات بودن آدم پیدا نمیشد!!!
خداوند در کلام وحی فرمودند،ما انسان را در سختی آفریدیم! در پس این تدبیرها نهفته است که شاید از قوه درک بشری خارج باشد!
این صرفا نظر حقیر بود ،مبحث فلسفی آن با شماست!

پاسخ:
سلام و تشکر ویژه
ان شاءالله منتظر بحث مبسوط در این زمینه باشید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">