وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

به نام خدا

سلام!

اگر کسی آمد و نشست و با شما بحث کرد که چرا این خدا را می‌پرستید، جوابش را چی می‌دهید؟! خب لابد اوّل می‌نشینید و ثابت می‌کنید که این خدا وجود دارد که بعد برسید به این‌ که چنین خدایی شایسته پرستش است. شایسته‌ی ربوبیت است. می‌توانید

وقتی این کلمه به گوش هرکدوم از ما میرسه و به ما میگن به این واجب فراموش شده الهی عمل کنید چه مصداقی برا این منکر تو ذهن ما میاد که بخوایم از اون نهی کنیم؟

من مطمئنم اول از همه زنهای بد حجاب میاد تو ذهنمون و فکرمون درگیر این میشه که:

 

سوالات زیر را بخوانید و چند لحظه به آنها فکر کنید. اگر توانستید به سوالات زیر جواب دهید به ادامه مطلب نروید!!!

بعضی از فلاسفه غرب بحث هرمنوتیک فلسفی را مطرح کرده اند و بر این باورند که از متون مذهبی قرائت های متعددی وجود دارد، یعنی امکان برداشت ها و تفاسیر گوناگون از متون و آموزه های دینی وجود دارد، آیا نظر آنان درست است؟

آیا قرائت های متعددی از دین اسلام وجود دارد؟

اگر چنین نیست چرا تفاسیر متعددی از قرآن وجود دارد؟

 




 

خداوندا...!

 

 

اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ...***


 

یک راست میروم سرِ اصلِ مطلب، مطلبی به بزرگی یک حادثه، به وسعت یک سرزمین، نه! اصلا به وسعت تمام عالم...

شما ادامه این جمله رو چطور کامل می کنید؟

"گفتگوی تلفنی رییس جمهور ایران و آمریکا بعد از 35 سال!!!"

خبری که مثل بمب صدا کرد و همه را برای شنیدن جزییات آن به سکوت فرو برد. اما به راستی چرا؟

مدتی بود که آمریکا با اینکه می خواست وجهه خود را حفظ کند،  هر از چند گاهی با مسئولین کشور ما مکاتباتی می کرد، نامه هایی می نوشت و جواب آنها را دریافت می کرد. اما این همه عطش و ولع برای این مذاکره مستقیم برای چه بود و چرا

آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟

مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.

نصوح مردی بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار می کرد و کسی از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.


یادم نمی رود، گریه میکرم، نه اینکه لوس بار آمده بودم،نه! نمیدانم، اصلا انگار وقتی قرار است دنیای بزرگتری را آغاز کنیم، گریه همسفر راه است، مثل نوزادی که ترس از دنیای جدید او را به گریه وا میدارد...